اصولاً پيوند ميان قرآن و عترت پيوندي عميق، جاودانه و پايدار است كه حديث شريف ثقلين بدان شهادت داده است. شيخ صدوق از يكي از معاصران حضرت چنين نقل كرده است: همه كلام حضرت و جوابها و مثالهايش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز يك بار قرآن را ختم مي كرد و مي فرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم مي توانم آن را ختم نمايم اما هرگز به آيه اي نمي رسم مگر اينكه در معناي آن و اينكه درباره چه چيزي و در چه وقتي نازل گشته، مي انديشم.(11)
آن حضرت در مورد پيروي از قرآن مي فرمايد: قرآن كلام و سخن خداست از آن نگذريد و هدايت را در غير آن نجوييد كه گمراه مي شويد.(12)
3 ـ اطاعت از ولي امر
اساسا تمامي ائمه اطهار عليهم السلام تا قبل از رسيدن به مقام امامت مطيع ترين فرد نسبت به ولي امر خويش بوده اند. امام كاظم عليه السلام فرموده اند: «علي، پسرم، بزرگترين فرزندم است و سخنانم را شنواتر و دستوراتم را مطيع تر است».(13)
و اينك ما كه در زمان غيبت حضرت صاحب العصر عليه السلام بسر مي بريم نيز بايستي با تمام توان خويش از ولايت فقيه كه منصب نمايندگي از جانب حضرت حجت(ع) است، حمايت و پاسداري نماييم. و چه بسيار دور از حقيقت اند آنان كه با طرح شبهات كودكانه مي خواهند اصل ولايت فقيه را زير سؤال برند، در صورتي كه اطاعت از ولي فقيه در زمان غيبت، مورد تصريح حضرات معصومين عليهم السلام قرار گرفته است و حضرت امام خميني نيز به تفصيل در كتاب ولايت فقيه به شرح آن پرداخته اند.
در قسمتي از كتاب فوق مي خوانيم:
الفقهاء امناء الرسل .. همانطور كه پيغمبر اكرم مأمور اجراي احكام و برقراري نظامات اسلام بود و خداوند او را رئيس و حاكم مسلمين قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است فقهاي عادل هم بايستي رئيس و حاكم باشند و اجراي احكام كنند و نظام اجتماعي اسلام را مستقر گردانند.(14)
4 ـ علم و دانش
شيخ طبرسي (از علما و دانشمندان قرن ششم) نقل ميكند كه: .. امام كاظم عليه السلام همواره به فرزندان خويش ميفرمود: اين برادر شما، علي بن موسي، عالم آل محمد است، پس از وي در مورد اديان خود بپرسيد و آنچه به شما تعليم ميدهند را حفظ كنيد، چرا كه از پدرم (امام صادق عليه السلام ) چندين بار شنيدم كه ميفرمود: عالم آل محمد در صلب توست و اي كاش او را درك ميكردم.(15)
يك بار خود آن حضرت فرمودند: من در روضه (مسجد النبي صليالله عليه وآله وسلم ) مينشستم، در مدينه دانشمندان زيادي بودند، هرگاه يكي از آنها در پاسخ دادن به مطلبي عاجز ميگشت، همگي به من اشاره ميكردند و مسائلي را پيش من ميفرستادند و من به آنها پاسخ ميدادم.(16)
آري! از سربلندي نديده قافش صداي سيمرغ.
شيخ طبرسي از هروي نقل كرده است كه: هيچ كس را دانشمندتر از علي بن موسي الرضا عليه السلام نديدم و هيچ دانشمندي نيز وي را نديد مگر اينكه همانند من به فضل و دانش او شهادت داد.(17)
شيخ صدوق مينويسد: مأمون افرادي را از فرقه ها و گروههاي مختلف و گمراه دعوت ميكرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پيروز شوند و اين به جهت حقد و حسدي بود كه نسبت به آن حضرت در دل داشت، اما امام با كسي به بحث ننشست جز آنكه در پايان به فضيلت آن حضرت اعتراف كرد و در برابر استدلال امام سر فرود آورد.(18)
آري «چراغي را كه ايزد برفروزد» هيچكس را توان خاموشي آن نخواهد بود.
خود حضرت امام رضا عليه السلام ميفرمايد: ... آنگاه كه من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجيل با انجيلشان و بر اهل زبور با زبورشان و بر صائبين با زبان عبري خودشان و بر هربذان با زبان فارسيشان و بر روميان با زبان خودشان و بر اصحاب مقالات با لغت خودشان استدلال كنم. و آنگاه كه هر دستهاي را محكوم كردم و دليلشان را باطل ساختم و دست از عقيده و گفتار خود كشيدند و به گفتار من گراييدند مأمون در مييابد مسندي كه بر آن تكيه كرده است حق او نيست و در اين هنگام پشيمان ميگردد. سپس فرمود: « و لا حول ولا قوة الا باللّه العلي العظيم».(19)
5 ـ امر به معروف و نهي از منكر
طبق تصريح آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهمالسلام امر به معروف و نهي از منكر از اهميت ويژه اي برخوردار است و اصولاً ساير واجبات به واسطه آن دو برپا ميگردند.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده است: امر به معروف و نهي از منكر را ترك مكنيد كه در غير اين صورت ستمگران بر شما مسلط ميگردند و آنگاه هر قدر هم كه دعا كنيد اجابت نميشود.(20)
در جاي ديگر نيز فرموده اند: قوام دين در سه چيز خلاصه ميشود: امر به معروف، نهي از منكر و اقامه حدود.(21)
با توجه به فرمايش حضرت رسول اكرم صليالله عليه وآله وسلم كه بالاترين جهاد سخن عدلي است كه نزد فرمانرواي ظالمي ايراد گردد حضرت رضا عليه السلام در مقاطع مختلف زندگي خويش با جلوه هاي گوناگون توانست با بالاترين جهاد سياستهاي باطل زمامداران ستمگر زمان خويش را نقش بر آب نمايد و چهره حق و حقيقت را بنماياند. نقش امر به معروف و نهي از منكر به حدّي در زندگي آن حضرت بارز بود كه يكي از مهمترين علل شهادت حضرت رضا عليه السلام محسوب ميگردد. مرحوم شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا عليه السلام در باب اسباب شهادت آن حضرت، سه خبر نقل كرده است كه مؤيد ادعاي مزبور ميباشد.(22)
و جالب اينجاست كه در ضمن خبر اول حضرت به پرونده ثروتهاي بادآورده مأمون و غيرقانوني بودن آنها نيز اشارت كرده است.
مرحوم شيخ كليني (متوفا به سال 329) درباره عذاب تاركان امر به معروف و نهي از منكر حديثي از امام رضا عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت از قول رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرموده: زماني كه امت من نسبت به امر به معروف و نهي از منكر سهل انگاري كنند و مسؤوليت را به گردن يكديگر اندازند (و هر كس منتظر اين باشد كه ديگري آن را انجام دهد) در اين صورت بايستي منتظر عذاب الهي باشند و اين كار آنها به منزله اعلان جنگ با خداست.(23)
يكي از كنيزان مأمون چنين گفته است: «هنگامي كه در منزل مأمون بوديم در بهشتي از خوردنيهاي و نوشيدنيها و بوي خوش و پول فراوان بسر ميبرديم اما همين كه مأمون مرا به امام رضا عليه السلام بخشيد ديگر از آن همه ناز و نعمت خبري نبود، زني كه سرپرست ما بود، شب ما را بيدار ميكرد و به نماز وادار ميساخت كه بر ما سخت و گران ميآمد و آرزو ميكردم از آنجا رهايي يابم ..»(24)
كه البته به زودي توسط حضرت به ديگري بخشيده شد زيرا لياقت خدمت در منزل امام را نداشت.
همانطور كه ملاحظه ميشود، امام نسبت به نماز شب خواندن اهل منزل عنايت داشتند و لذا به سرپرست زنان دستور داده بودند كه آنها را در آن موقع بيدار نمايند.
در اينجا يادآوري اين نكته بجاست كه ميان «تحميل عقيده» و «تحميل عمل در برخي امور» تفاوت وجود دارد. در قرآن كريم ميخوانيم: « لا اكراه في الدّين»(25) [در دين تحميل عقيده راه ندارد.] در صورتي كه تحميل عمل در برخي از موارد كه مصلحت بالاتري وجود دارد نه تنها جايز بلكه ضروري ميباشد. به عنوان مثال وقتي معلمي دلسوز، دانش آموز خود را به انجام پاره اي از تكاليف وادار ميسازد، هيچگاه نميخواهد تحميل عقيده نمايد بلكه به خاطر در نظر گرفتن صلاح و مصلحت دانش آموزش به وي نوعي عمل را اجبار ميكند و چه بسا همان دانش آموز پس از رسيدن به مدارج عالي علمي از كار معلم بسيار خشنود و دلشاد گردد.
تذكرات دلسوزانه خميني كبير را مروري دوباره كنيم: بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران ميشود از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانيها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است و از آزاديهاي مخرب بايد جلوگيري شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسير ملت و كشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است بطور قاطع اگر جلوگيري نشود همه مسؤول ميباشند و مردم و جوانان حزب اللّهي اگر برخورد به يكي از امور مذكور نمودند به دستگاههاي مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهي نمودند خودشان مكلف به جلوگيري هستند خداوند تعالي مددكار همه باشد.(26)
نظرات شما عزیزان: